مرگ معماری سنتی در ایران
جام جم آنلاین
به عنوان یک باستان شناس به شهرها و روستاهای دور و نزدیک سفرهای زیادی می کنم. در این سفرها یک پدیده بارزتر از هر چیز دیگر رخ می نمایاند آن هم چنبره فناوری بر ساحت سنتی زندگی است، فرقی هم نمی کند اینجا شهری بزرگ همچون تهران باشد یا روستایی کوچک در دورترین نقطه این مرزو بوم. جامعه ما در حال گذار از سنت به مدرنیته است و طبیعی است سایه فناوری بر پیکر نحیف سنت سنگینی کند.
این قضیه البته ارتباطی به قدرت رو به افزایش فناوری یا رو به ضعف نهادن سنت ندارد، بلکه بیشتر از بدفهمی و بویژه بدفهماندن سنت به نسل جوان ناشی می شود.
در اینجا با چند مثال ساده و روشن این کج فهمی و بدفهماندن را شرح می دهم.
شهرهای جنوبی ایران به دلیل برخورداری از آب و هوای گرمسیری و نخل های بلند بالا شهره هستند و ادبیات و فرهنگ عامه ما سرشار است از ضرب المثل ها و تشبیهاتی که ایستادگی و مقاومت را بر قامت استوار این نوع درختان می بیند، اما متاسفانه در سال های اخیر ساخت و نصب نخل های پلاستیکی در شهرهای ایران بویژه بعضی از شهرهای خطه جنوب باب شده است.
تاسف بارتر این که این نوع نخل های مصنوعی نماد اقلیم و فرهنگ شهرهای ما نیز شده است.
مثلا در میدان چهارشیر اهواز نخل هایی به رنگ های گوناگون کار گذاشته اند تا نسل جوان و مسافران ورودی به این شهر بدانند که اینجا دیار نخل های ایستا و استوار است !
در نوروز امسال در سفری به قزوین از شاهزاده حسین قزوین بازدید و به پدیده ای عجیب و بدیع برخوردم؛ دستگاه الکترونیکی که با بلعیدن یک سکه برای شما لامپی به شکل شمع روشن می کند.
مانده بودیم به این فاجعه بخندیم یا بگرییم. به گمانم کسی که این دستگاه را طراحی کرده و کسی که این نوع دستگاه ها را در چنین فضاهای مقدس کار می گذارد هیچ تجربه حسی و هیچ خاطره لطیفی از روشن کردن شمع نداشته است.
وگرنه معاوضه آن لحظات عرفانی با این یک دم فشردن دکمه ماشین، کار یک عقل معاش اسیر در قیل و قال است و نه یک دل ویران شده که در جستجوی نور و نار است.
مثال سوم، سال هاست ترجیع بند دردناک تمام سفرهایم شده مشاهده گنبد و گلدسته های فلزی بی تناسب است. که شتابناک در حال جایگزین شدن با گنبد و گلدسته های آجری ایران است. همیشه با دیدن این دست گنبدها، دچار شکی فلسفی می شوم که آیا سازنده آن گنبدهای ساده و زیبا، گذشتگان ما بوده اند یا هنرمندانی از دیگر سرزمین ها، این سازه ها را برای ما ایجاد کرده اند؟ یا به بیانی دیگر آیا حافظ شیرین سخن این مصرع را زیر سقف یک گنبد ایرانی سروده است یا خیر؟
آنجا که می گوید: چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش. اما وقتی نام معماران ایرانی چون حسین دامغانی، قوام الدین شیرازی، باقر بنا و دیگران را بر کتیبه های این بناها می خوانم، آن شک و تردید فلسفی به یأس و اندوه مبدل می شود. آخر شما کدام قوم را سراغ دارید که اینچنین شتابناک مرگ معماری خود را اعلام کند؟!
کدام سرزمین را می شناسید که با ساخت گنبدها و گلدسته های فلزی کوتاه و بی تناسب، خوانایی سیمای شهرهای خود را دچار ابهام سازد؟!
در گذشته خصوصیات حجمی و ارتفاع بیشتر خانه ها به گونه ای بود که کمتر خانه ای توسط ارتفاع و حجمش، خود را از سایر بناها متمایز می ساخت. به همین دلیل عناصر مهم شهری مانند مناره ها، گلدسته های مساجد و مدارس بخوبی از فاصله دور آشکار و نمایان بود و از نشانه هایی محسوب می شدند که موجب خوانایی سیمای شهر می گشتند.
هنوز سوگند پدران و مادران خویش را در گوش جان می شنویم که گنبد طلایی آرامگاه امام رضا(ع) را از دور به شفاعت می گرفتند و درخواست بازشدن گره از مشکلاتشان را داشتند. اما ساخت و سازهای جدید نه تنها سیمای آرامگاه امام رضا(ع) را دچار ابهام کرده، بلکه بیشتر گنبدها و گلدسته ها در پس برج های بلندمرتبه امروزی در حال امحاست.
به عبارت دیگر در گذشته فقط دستان بناهای ایدئولوژیک آسمان را به یاری می طلبیدند اما امروزه ساختمان های فناوریک سینه آسمان را شکافته است. اما این کجا و آن کجا؟ این پدیده در شهرهای بزرگی چون تهران اجتناب ناپذیر است اما در شهرهای کوچکی چون نائین، دامغان و سمنان فاجعه آمیز است. در تقابل میان گنبدهای فلزی کوتاه و بناهای بلندمرتبه جدید، البته شکست نصیب دسته اول خواهد شد.
وقتی متاسفانه رسانه ها نیز در این جنگ به یاری فناوری رفته اند و به امحای آثار سنتی بی تفاوت هستند که بیشتر از سر ناآگاهی است. برای نمونه می توان از مجموعه خوش ساخت و طناز پایتخت ۲ که در شب های عید امسال از تلویزیون پخش شد، نام برد. قطعاً این سریال ویژگی های مثبت و منفی زیادی داشته است که اهل فن و منتقدان عزیز به آن پرداخته اند.
نویسندگان و کارگردان این مجموعه به طور ناخواسته ساخت گنبد و گلدسته های فلزی را ترویج کردند که در مقابل گنبدهای اصیل معماری ایران محلی از اعراب ندارد.
چگونه می توان از عوامل تولید این مجموعه که بر حرمت پدر تاکید دارند، پذیرفت که حرمت و احترام معماری سرزمین پدری را نادیده بینگارند! بر این مساله ایمان دارم که به دلیل پخش این مجموعه پرمخاطب، تولید این نوع گنبد و گلدسته ها شایع تر از قبل خواهد شد و این امر با رویکردی مثبت ترویج می یابد و به این ترتیب در جواب حافظ شیرین گفتار، شاعری این گونه خواهد سرود: نیست این سقف بلند ساده بسیار نقش!
با ذکر مثال های بالا که مشتی از خروار است، می توان چنین نتیجه گرفت که چنبره فناوری پیش و بیش از آن که در سیمای روستاها و شهرهای ما خدشه وارد کند، در ذهن و جان ما رخنه کرده و طبیعی است رسوخ و ته نشین شدن این پدیده در اذهان کم دانش و ناآگاه، سریع تر و عمیق تر اتفاق می افتد.
پس این وظیفه بر دوش همه ماست که سنت های اصیل و ریشه دار فرهنگ سترگ و بالنده ایران اسلامی را در جامعه ترویج و تعمیق نماییم و جامعه را با آرامش و بدون بحران از سنت به مدرنیته هدایت کنیم. فراموش نکنیم مدرنیته فرزند سنت است.
دکتر رضا نوری شادمهانی
باستان شناس
گردآوری و تنظیم:
جام جم آنلاین