عشق عبارت است از همه چیز را برای یک هدف دادن و به پاداشش هیچ چیز نخواستن ، این انتخاب بزرگی است
منزل به منزل با کاروان عاشورا
حضرت زینب که جسارت یزید به سر مقدس امام حسین(ع) را دید سخنان آتشینی بر زبان جاری کرد و فرمود :ای یزید!هر کوششی که داری به کار گیر، به خدا سوگند یاد ما را از دلها و وحی ما را محو نتوانی کرد و به جلال ما هرگز نخواهی رسید و لکه ننگ این ستم را از دامن خود نتوانی شست.
خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها)
حضرت زینب (سلام الله علیها) وقتی جسارت یزید به امام حسین (علیه السلام) را دید و جو مجلس را نیز مناسب ارزیابی کرد رشته کلام به دست گرفت و فرمود :
'سپاس خدایی را شایسته است که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیامبر و خاندان او باد! خدای تعالی راست گفت که فرمود: 'عاقبت آنان که کار زشت کردند، این بود که آیات خدا را تکذیب نموده و آن را به سخره گرفتند.'
اندکی آهسته تر!
ای یزید! اکنون که به گمان خویش بر ما سخت گرفتهای و زمین و آفاق آسمان و راه چاره را به روی ما بستهای، و ما را همانند اسیران به گردش در آوردی، میپنداری که خدا تو را عزیز و ما را خوار و ذلیل ساخته است؟! و این پیروزی به خاطر آبروی تو در نزد خداست؟! پس از روی کبر میخرامی و با نظر عُجب و تکبر مینگری! و به خود خرم و شادان میبالی که دنیا به تو روی آورده، و کارهای تو آراسته و حکومت ما را به تو اختصاص داده است! اندکی آهستهتر! آیا کلام خدای متعال را فراموش کردهای که فرمود:'گمان نکنند آنان که به راه کفر رفتند مهلتی که به آنان دهیم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلکه مهلت برای امتحان میدهیم تا بر سرکشی بیفزایند و آنان را عذابی است خوار و ذلیل کننده.'
ناموس تو در پرده و ناموس پیامبر خدا در تیر رس نگاه نامحرم؟!
ای پسر آزادشده جد بزرگ ما! آیا از عدل است که تو زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانی و ناموس رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را اسیر کرده و از شهری به شهر دیگر ببری؟! پرده آبروی آنها را بدری و صورت آنان را بگشایی که مردم چشم به آنها دوزند، و نزدیک و دور و فرومایه و شریف، چهره آنها را بنگرند؛ از مردان آنان کسی به همراهشان نیست، نه یاور و نه نگهدارنده و نه مددکاری.
بر لب و دندان سید جوانان اهل بهشت چوب می زنی؟!
چگونه میتوان امید بست به دلسوزی و غمگساری کسی که مادرش جگر پاکان را جویده و گوشتش از خون شهیدان روئیده؟! و این رفتار از آن کس که پیوسته چشم دشمنی به ما دوخته است بعید نباشد، و این گناه بزرگ را چیزی نشماری، و خود را بر این کردار ناپسند و زشت، بزهکار نپنداری، و به اجداد کافر خویش مباهات و تمنای حضورشان را کنی تا کشتار بیرحمانه تو را ببینند و شاد شوند و از تو تشکر کنند! و با چوب بر لب و دندان ابی عبدالله سید جوانان بهشت میزنی! و چرا چنین نکنی و نگویی که این جراحت را ناسور کردی و ریشهاش را ریشهکن ساختی و سوختی و خون فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) را - که از آل عبدالمطلب و ستارگان روی زمین بودند - ریختی و اکنون گذشتگان خویش را میخوانی.
شکیبائی باید کرد که دیری نگذرد که تو هم به آنان ملحق شوی و آرزو کنی که ای کاش دستت خشک شده بود و زبانت لال و آن سخن را بر زبان نمیآوردی و آن کار زشت را انجام نمیدادی!
بارالها! حق ما را بستان و انتقام ما را تو بگیر
به خدا سوگند ای یزید! که پوست خود را شکافتی و گوشت بدن خود را پاره پاره کردی؛ و رسول خدا را ملاقات خواهی کرد با آن بار سنگینی که بر دوش داری، خون دودمان آن حضرت را ریختی و پرده حرمت او را دریدی و فرزندان او را به اسیری بردی. در جایی که خداوند پریشانی آنان را به جمعیت مبدل کرده و داد آنها را بستاند، «و مپندار آنان که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند بلکه زنده و نزد خدا روزی میخورند» همین بس که خداوند حاکم و محمد(صلی الله علیه و آله) خصم اوست و جبرئیل پشتیبان اوست و همان کس که راه را برای ستمکاران چه بد پاداشی است، و خواهد دانست که کدام یک از شما بدتر و سپاه کدام یک ناتوانتر است.
بارالها! حق ما را بستان و انتقام ما را تو بگیر و بر این ستمکاران که خون ما ریختهاند خشم و عذاب خود را فرو فرست!
خون ما از پنجه شما می چکد
اگر مصائب روزگار با من چنین کرد که با تو سخن گویم، اما من ارزش تو را ناچیز و سرزنش تو را بزرگ میدانم و تو را بسیار نکوهش میکنم، چه کنم؟!
دیدههای گریان و دلها سوزان است، بسی جای شگفتی است که حزب خدا به دست حزب شیطان کشته شوند، و خون ما از پنجههای شما بچکد، پارههای گوشت بدن ما از دهان شما بیرون بیفتد و آن بدنهای پاک و مطهر را گرگهای وحشی بیابان دریابند و گذرگاه دام و ددان قرار گیرد!
یاد ما از دلها محو نمی شود
آنچه امروز غنیمت میدانی فردا برای تو غرامت است، و آنچه را از پیش فرستادهای، خواهی یافت، خدا بر بندگان ستم روا ندارد، به او شکوه میکنم و بر او اعتماد میجویم، پس هر نیرنگی که داری بکن و هر تلاشی که میتوانی بنما و هر کوششی که داری به کار گیر، به خدا سوگند یاد ما را از دلها و وحی ما را محو نتوانی کرد، و به جلال ما هرگز نخواهی رسید و لکه ننگ این ستم را از دامن خود تنوانی شست؛ رأی و نظر تو بی اعتبار و ناپایدار و زمان دولت تو اندک و جمعیت تو به پریشانی خواهد کشید، در آن روز که هاتفی فریاد زند: الا لعنة الله علی القوم الظالمین و الحمدالله رب العالمین.
سپاس خدای را که اول ما را به سعادت و آمرزش و آخر ما را به شهادت و رحمت رقم زد و از خدا میخواهم که آنان را اجر جزیل عنایت کند و بر پاداش آنان بیفزاید، خود او بر ما نیکو خلیفهای است، و او مهربانترین مهربانان است و فقط بر او توکل میکنیم.
|